اسفند سبز

امروز نه آغاز و نه انجام جهان استای بس غم و شادی که پس پرده نهان استگر مرد رهی غم مخور از دوری و دیریدانی که رسیدن هنر گام زمان استتو رهرو دیرینه ی سر منزل عشقیبنگر که ز خون تو به هر گام نشان استآبی ک اسفند سبز...ادامه مطلب

تمام شهریور ان هم مثل اردیبهشت بی خبر آمدند و میروند بی آنکه ققنوسی از قفسی پریده باشد یا قاصدکی خبری خوش پراکند...

ما هم پیاده رو ساده ی جاده های بی سایه که در اندیشه یکجانشینی از سایه ی  هر در و دیواری گذشته ایم و حالا دیگر انگار با تمام ساکنان بی مهر اطراف خیابان غریبه باشیم ، هیچ حنایی بر موهای سپیدم رنگی ندارد.

اسفند سبز...

من آن درگذشته با احساسم که از درون قبر تنهایی عطر رز سرخ روی سنگ سرد و سفید ارتباط را نفس میکشم.

---------------------------

پ.ن: هرچند تلاش، شاه کلید درب رسیدن است اما هیچ صلاحی در جنگ با قسمت و یا مصلحت اندیشی دیگران کارساز نیست!

پ ن: محتاج دلسوزی نیستم اما قدردان لحظه لحظه های ناب محبتم.

اسفند سبز...

کودک بنشسته درون  قاب کهنه ی سینه ام

اولین  شب زمستان#ی ات بخیر

شب است و زمستان# است

برخیز

فصل ما شد انگار

 

صفا

 

 

http://www.funbartar.com/wp-content/uploads/2013/10/گل-72.jpg

 

-------------------------

پ.ن: الهی شکر ، زمستانی دیگر شد...

پ.ن: شاپرک خاطراتم، زمستان گرمت پر از باران خاطره

.

 

اسفند سبز...

آه که رفتی و

نقل قصه رفتنت 

آتش به خرمن تمام رابطه ها انداخت

و تنها خاکستر این عرصه را درو می کنم.

 

صفا

وقتی همه در خواب ناز بودند

اسفند سبز...

باز هم پنجه ای ناگیرا که با دست و پنجه ای قفل نساخت و بر دستگیره ای نیاویخت

 

بازهم خواری به چشم امید و بادی بر تن ضعیف چراغ کم سوی همراهی

باز منم و راهی که از انتهای آن بی‌خبر و از پیمودن آن گریزانم! 

اسفند سبز...

اگر این قدرت را داشتم که احساست را ملاقات کنم, ازو می پرسیدم : چرا؟ 

هم از برای پریشان حالی آن زمان و هم نگرانی الانش از دست احساس من! 

انگار تدفین احساس مرده بیش از تدفین اجساد زمانبر است.

-------------------------------

پ. ن: دروغ یک نامردیه! 

 

 

اسفند سبز...

عجیب است 

برای دل خودت مطلبی بنویسی اما با شوق برگردی و صفحه نظرات را ورق بزنی!

 

 

-----------------------------------------------

پ.ن: خبر حس جدیدی می دهد همیشه. گاهی حتی مشتاق خبری درمورد کسانی هستی که داشتنش هیچ تغییری در تصمیمات مهم زندگی ات ندارد. 

اسفند سبز...

موسم بهار نارنج شد

و هوا پر از حس نوازش و مهر است کنون

پرنده ها را بگو که چون گم کرده ای را یافته باشند شتابان روزی هزار بار آمدن بهار را نغمه میکنند

و من به میزی می اندیشم برای تراس روبروی درخت نارنج ,کوچک و با دوصندلی .

یکی پر و یکی چون همیشه خالی... 

 

اسفند سبز...

اگر اکثر آدمها دست نداشتند و با پا کار می کردند آنوقت آنهایی که دست داشتند معلول نامیده می شدند.  امکانات برایشان نبود. تنها می شدند. برای نگه داشتن امید در اوج ناامیدی سخت تلاش می کردند و برای رسیدن به خیلی چیزها محدود می شدند.  آنوقت شاید من باتعجب و زیر چشمی آزارشان نمی دادم,  با تحقیر به آنها اشاره نمی کردم و جا اسفند سبز...ادامه مطلب